فلسفه برای کودکان
فلسفه برای کودکان
فلسفه برای کودکان
نویسنده : دکتر علی شریعتمداری
در وهله اول باید معنای آموزش فلسفه به کودکان را بیان نمود.فلسفه به مجموع آراء و نظریات اندیشمندان درباره هستی یا جهان، شناخت و ارزش اطلاق میشود. در این معنا فلسفه، رشتهای از دانشهای بشر تلقی میگردد. باید دید آیا کودکان از لحاظ توان عقلی در سطحی قرار دارند که بتوانند با آراء و نظریات فیلسوفان آشنا شوند؟بدون تردید طرح نظریات فلسفی یا آنچه در مکتبهای مختلف فلسفی مطرح شده است برای کودکان و نوجوانان نه جالب است و نه با سطح رشد عقلانی آنها تناسب دارد.
نگارنده چهار جنبه را در کار فیلسوفان متمایز ساخته است. این جنبهها عبارتند از :
همانطور که در پیش گفته شد معمولاً فلسفه را بعنوان مجموع نظریات فیلسوفان درباره سه موضوع بالا مطرح میسازند. بنظر ما در جنبههای دیگر کار فیلسوفان ،میتوان روشهایی را که متناسب با تجربیات کودکان و نوجوانان سازگار باشد مطرح نمود. اکنون جنبههای مختلف کار فیلسوفان را مطرح میکنیم و مواردی را که میتوان در آموزش کودکان و نوجوانان از این جنبهها استفاده نمود ذکر میکنیم.
جنبه اول بصورت فعالیتهای خاص در کار فیلسوفان مشاهده میگردد. این فعالیتها عبارتــند از:
همانطور که قبلاً گفته شد در برخی از اینگونه فعالیتها میتوان نکتههایی را به کودکان و نوجوانان آموخت.
در تحلیل زبان ،هدف، مشخص کردن مفاهیم کلمات است.
کودک بتدریج بین خود و دنیای خارج فرق میگذارد. ابتدا دنیای خارج در نظر او پیچیده و درهم است و خود را جدا از این عالم مبهم و پیچیده نمیبیند .... کودک میان موجودات زنده و غیر زنده فرق نمیگذارد. بتدریج خود را جزئی از عالم خارج حس میکند و در اثر برخوردبا اشیاء مفاهیم تازه وارد ذهن او میشود. تکامل دستگاه عصبی طفل و رشد قوه بیان او موجبات رشد عقلانی وی را فراهم میسازد و محیط اطراف او بتدریج برای طفل، معنا و مفهوم خاصی پیدا میکند.
مشاهده اشیاء و مقایسه آنها، بتدریج قدرت تعمیم و بررسی مفاهیم کلی را برای کودک میسر میسازد. اواسط دوره کودکی 6 تا 12 سالگی معمولاً چند هزار مفهوم در ذهن خود دارد . به کمک این مفاهیم قدرت تفکر کودک توسعه مییابد و بتدریج درباره خود و محیط خود اظهار نظر میکند.
مربیان بتدریج میتوانند از این فعالیتهای فلسفی استفاده کرده و به کودکان و نوجوانان در درک نسبتاً درست برخی از مفاهیم کمک کنند.مراد از تحلیل فکر یا تحلیل نظر، روشن نمودن پایهها و مبانی هر نظر است. این فعالیت پیچیدهتر از مشخص ساختن مفاهیم است. اما در جریان رشد کودکان و نوجوانان بتدریج درباره امور مختلف اظهار نظر میکنند. مربیان باید با توجه به تجربیات آنان کم کم پایه و اساس برخی از گفتهها را برای آنها روشن سازند.
در اجرای فعالیتهای ترکیبی میتوان کودکان و نوجوانان را بتدریج به اجزاء یک شیء آشنا نمود. مثلاً در شناختن درخت توجه به اجزاء آن _ ریشه، ساق، برگ، شاخه و میوه_ برای کودکان جالب است. آنها بتدریج ارتباط اجزاء یک شیء را با هم درک میکنند. انتقاد بعنوان یک فعالیت دیگر در زندگی کودکان و نوجوانان مطرح میشود. منظور از انتقاد در اینجا ارزیابی رفتار است. کودکان بتدریج اهمیت راستگویی و پرهیز از دروغگویی را فرا میگیرند. در پوشیدن لباس و در بازی، همکاری با همسالان، توجه به دلایل یک نوع رفتار بتدریج برای کودکان و نوجوانان میسر است.
خوب و بد و مفید بودن یا زیان بخش بودن یک عمل یا شیء در زندگی کودکان و نوجوانان بتدریج مطرح میشود. با توجه به تجربیات کودکان باید بتدریج به آنها کمک نمود تا ارزش امور را درک کنند.سیر عقلانی نیز در زندگی کودکان و نوجوانان اهمیت ویژه دارد. چنانکه در کتاب «روان شناسی تربیتی» ذکرشده،آنگونه از فعالیتهای فرد که مربوط به ادراک و فهم، تشکیل مفاهیم و بررسی معانی کلی، تفکر و تعقل و پیشبینی و استنتاج و تعیین هدف و انتخاب وسیله و اقدام به حل مسائل است جزء جنبه عقلانی شخصیت او قرار دارد.
باید توجه داشت که جنبه عقلانی شخصیت کودکان و نوجوانان پایه جنبه اجتماعی، عاطفی و اخلاقی ایشان را تشکیل میدهد. مربی باید با توجه به سطح فهم کودکان و برخوردهای مختلف آنها به ایشان کمک کند تا دربارة رفتار خود فکر کنند و قبل از عمل، نتیجه کار خود را پیش بینی نمایند. در انجام اینگونه فعالیتها، باید متناسب با سطح رشد و تجربیات کودکان و نوجوانان اقدام نمود. باید توجه داشت که کودکان در سایه تجربه، امور مختلف را فرا میگیرند. تجربه محدود به فعالیتهای حسی نیست. ضمناً کودکان و نوجوانان در فعالیتهای خود منفعل نیستند. به سخن دیگر؛ تجربه بطور کلی تأثیر متقابل فرد و محیط است. فرد ضمن اینکه تحت تأثیر محیط قرار میگیرد روی محیط اثر میگذارد، محیط را بصورتی خاص درک میکند و رویدادها، اشخاص و حوادث را برای خود بصورتی معین در میآورد.
مربیان باید توجه داشته باشند که کودکان از ابتدا تحت تأثیر انگیزههای فطری و تجربیات خود، در برابر حوادث واکنشهای مختلفی را ابراز میدارند.
در آموزش کودکان و نوجوانان باید به نقش خود آنها توجه نمود و از آنها انتظار نداشت که حالت پذیرندگی داشته باشند و آنچه مربی میگوید بپذیرند و باید توجّه داشت که ادراک کودکان از خود و دیگران ابتدا سطحی است و با واقعیت وفق نمیدهد. مفهومِ زمان و مکان برای کودکان روشن نیست. اینگونه امور را کودکان و نوجوانان بتدریج فرا میگیرند.نکته اساسی در آموزش، توجه به تفاوتهای فردی در کودکان و نوجوانان است. در آموزش کودکان و نوجوانان باید توجه داشت که رشد عقلانی با حفظ مطالب و پذیرش آنچه ارائه میشود تفاوت دارد. همچنین تمرین و تکرار و تقلید، دلیل بر رشد عقلانی افراد نیست. باید بتدریج افراد را تشویق کرد که بصورت عقلانی با امور مختلف برخورد کنند.
دومین جنبه از کار فیلسوفان که در آموزش کودکان و نوجوانان میتواند موجبات رشد آنها را فراهم کند، روش برخورد فیلسوفان با مسائل و امور مختلف است. مربیان باید توجه کنند که یکی از فعالیتهای مهم فیلسوفان معرفی روشهای اساسی در برخورد به امور است.
بسخن دیگر؛ این فیلسوفان بودند که روشهای استقرایی و قیاسی را مطرح ساختند. منطق، بیان کننده اندیشههای اساسی فیلسوفان و اندیشمندان در برخورد با امور مختلف زندگی است.
آشنایی کودکان با امور جزیی و شناختن هر امر با استفاده از حواس و ذهن و تشکیل مفاهیم، مستلزم استفاده از روش استقرایی است. در عین حال باید توجه داشت که استقراء، زمینه قیاس را فراهم میکند. مطالعه موارد، وسیلة تعمیم مفاهیم کلی است. تشکیل مفاهیم کلی و تطبیق آنها بر موارد نیز در رشد عقلانی کودکان و نوجوانان تأثیر فراوان دارد. علاوه بر آشنایی به روش استقرایی و قیاسی باید کودکان را به روش حل مسئله نیز آشنا نمود.
اندیشیدن به معنای برخورد با موقعیت ناهنجار، غیر عادی و پیچیده است. در فرایند اندیشیدن ،فرد پس از برخورد به چنین موقعیتی در صدد مشخص نمودن مسئله یا مسائل موجود در موقعیت بر میآید و آنها را بصورت روشن و واضح بیان میکند. پس از بیان مسئله، باید به دنبال پیدا کردن راه حل یا راه حلها اقدام نمود. در این زمینه باید اطلاعات مرتبط با مسئله را جمع آوری نمود. در اینجاست که فرد اندیشمند از تجربیات شخصی، آراء و تجربیات دیگران، و از قدرت تخیل خود استفاده میکند و نسبت به حل مسئله اقدام مینماید. کودکان و نوجوانان را نیز میتوان با این روش یعنی روش حل مسئله آشنا نمود. بدون تردید سطح تجربیات و رشد کودکان و نوجوانان را باید در نظر گرفت.
جنبة دیگر کار فیلسوفان که در آموزش کودکان و نوجوانان باید مورد توجه مربیان باشد خصوصیات فکری فیلسوفان یا روح فلسفی است. خصوصیات روح فلسفی را میتوان تحت عناوین تردید منطقی، کنجکاوی، ژرف اندیشی، دید گسترده، سعه صدر، ترقی طلبی، وحدت شخصیت و طرفداری از ارزشهای انسانی مورد بررسی قرار دارد.پارهای از این خصوصیات را میتوان از طریق فعالیتهای کودکان و نوجوانان در نحوة تفکر آنها به وجود آورد یا تقویت نمود.
کودکان کنجکاو هستند. آنها سؤال طرح میکنند و میل دارند امور را بطور عمیق مطالعه کنند. آنها علاقه بدرک ارتباط امور دارند. کودکان علاقه دارند خود به حل مسئله خویشتن اقدام کنند . کودکان و نوجوانان میل دارند از تجربیات پدر و مادر و خواهران و برادران بزرگتر خود استفاده کنند. آنها بتدریج یاد میگیرند که در برخی از امور تردید بخرج دهند.
به این ترتیب کودکان و نوجوانان در جریان رشد در زمینههای مختلف با مسائلی روبرو میشوند از باب مثال، چرا بعضی افراد دروغ میگویند؟ چرا برخی افراد از آزار رساندن به دیگران لذت میبرند؟ چرا در برخورد با اندک ناملایمت عصبانی میشویم؟ چرا از کنترل عواطف خود عاجزیم؟ چرا در سازگاری با جمع دچار اشکال هستیم؟ چرا از درک امور ساده عاجزیم؟ چرا از نیروی تفکر در زندگی استفاده نمیکنیم؟ چرا قدرت پیش بینی نداریم؟ چرا در حل مسائل عاقلانه عمل نمیکنیم ؟ چرا با دیگران همکاری نمیکنیم؟
طرح این مسائل، زمینهای را فراهم میکند تا مربی از فرصتهای مناسب استفاده نماید و برخی از خصوصیات روح فلسفی را در کودکان و نوجوانان تقویت نماید.
بنظر ما در فرآیند رشد، مربیان میتوانند با استفاده از فعالیتهای خاص، روش معین و ویژگیهای فکری فیلسوفان به آموزش فلسفه به کودکان و نوجوانان بپردازند.
/س
نگارنده چهار جنبه را در کار فیلسوفان متمایز ساخته است. این جنبهها عبارتند از :
همانطور که در پیش گفته شد معمولاً فلسفه را بعنوان مجموع نظریات فیلسوفان درباره سه موضوع بالا مطرح میسازند. بنظر ما در جنبههای دیگر کار فیلسوفان ،میتوان روشهایی را که متناسب با تجربیات کودکان و نوجوانان سازگار باشد مطرح نمود. اکنون جنبههای مختلف کار فیلسوفان را مطرح میکنیم و مواردی را که میتوان در آموزش کودکان و نوجوانان از این جنبهها استفاده نمود ذکر میکنیم.
جنبه اول بصورت فعالیتهای خاص در کار فیلسوفان مشاهده میگردد. این فعالیتها عبارتــند از:
همانطور که قبلاً گفته شد در برخی از اینگونه فعالیتها میتوان نکتههایی را به کودکان و نوجوانان آموخت.
در تحلیل زبان ،هدف، مشخص کردن مفاهیم کلمات است.
کودک بتدریج بین خود و دنیای خارج فرق میگذارد. ابتدا دنیای خارج در نظر او پیچیده و درهم است و خود را جدا از این عالم مبهم و پیچیده نمیبیند .... کودک میان موجودات زنده و غیر زنده فرق نمیگذارد. بتدریج خود را جزئی از عالم خارج حس میکند و در اثر برخوردبا اشیاء مفاهیم تازه وارد ذهن او میشود. تکامل دستگاه عصبی طفل و رشد قوه بیان او موجبات رشد عقلانی وی را فراهم میسازد و محیط اطراف او بتدریج برای طفل، معنا و مفهوم خاصی پیدا میکند.
مشاهده اشیاء و مقایسه آنها، بتدریج قدرت تعمیم و بررسی مفاهیم کلی را برای کودک میسر میسازد. اواسط دوره کودکی 6 تا 12 سالگی معمولاً چند هزار مفهوم در ذهن خود دارد . به کمک این مفاهیم قدرت تفکر کودک توسعه مییابد و بتدریج درباره خود و محیط خود اظهار نظر میکند.
مربیان بتدریج میتوانند از این فعالیتهای فلسفی استفاده کرده و به کودکان و نوجوانان در درک نسبتاً درست برخی از مفاهیم کمک کنند.مراد از تحلیل فکر یا تحلیل نظر، روشن نمودن پایهها و مبانی هر نظر است. این فعالیت پیچیدهتر از مشخص ساختن مفاهیم است. اما در جریان رشد کودکان و نوجوانان بتدریج درباره امور مختلف اظهار نظر میکنند. مربیان باید با توجه به تجربیات آنان کم کم پایه و اساس برخی از گفتهها را برای آنها روشن سازند.
در اجرای فعالیتهای ترکیبی میتوان کودکان و نوجوانان را بتدریج به اجزاء یک شیء آشنا نمود. مثلاً در شناختن درخت توجه به اجزاء آن _ ریشه، ساق، برگ، شاخه و میوه_ برای کودکان جالب است. آنها بتدریج ارتباط اجزاء یک شیء را با هم درک میکنند. انتقاد بعنوان یک فعالیت دیگر در زندگی کودکان و نوجوانان مطرح میشود. منظور از انتقاد در اینجا ارزیابی رفتار است. کودکان بتدریج اهمیت راستگویی و پرهیز از دروغگویی را فرا میگیرند. در پوشیدن لباس و در بازی، همکاری با همسالان، توجه به دلایل یک نوع رفتار بتدریج برای کودکان و نوجوانان میسر است.
خوب و بد و مفید بودن یا زیان بخش بودن یک عمل یا شیء در زندگی کودکان و نوجوانان بتدریج مطرح میشود. با توجه به تجربیات کودکان باید بتدریج به آنها کمک نمود تا ارزش امور را درک کنند.سیر عقلانی نیز در زندگی کودکان و نوجوانان اهمیت ویژه دارد. چنانکه در کتاب «روان شناسی تربیتی» ذکرشده،آنگونه از فعالیتهای فرد که مربوط به ادراک و فهم، تشکیل مفاهیم و بررسی معانی کلی، تفکر و تعقل و پیشبینی و استنتاج و تعیین هدف و انتخاب وسیله و اقدام به حل مسائل است جزء جنبه عقلانی شخصیت او قرار دارد.
باید توجه داشت که جنبه عقلانی شخصیت کودکان و نوجوانان پایه جنبه اجتماعی، عاطفی و اخلاقی ایشان را تشکیل میدهد. مربی باید با توجه به سطح فهم کودکان و برخوردهای مختلف آنها به ایشان کمک کند تا دربارة رفتار خود فکر کنند و قبل از عمل، نتیجه کار خود را پیش بینی نمایند. در انجام اینگونه فعالیتها، باید متناسب با سطح رشد و تجربیات کودکان و نوجوانان اقدام نمود. باید توجه داشت که کودکان در سایه تجربه، امور مختلف را فرا میگیرند. تجربه محدود به فعالیتهای حسی نیست. ضمناً کودکان و نوجوانان در فعالیتهای خود منفعل نیستند. به سخن دیگر؛ تجربه بطور کلی تأثیر متقابل فرد و محیط است. فرد ضمن اینکه تحت تأثیر محیط قرار میگیرد روی محیط اثر میگذارد، محیط را بصورتی خاص درک میکند و رویدادها، اشخاص و حوادث را برای خود بصورتی معین در میآورد.
مربیان باید توجه داشته باشند که کودکان از ابتدا تحت تأثیر انگیزههای فطری و تجربیات خود، در برابر حوادث واکنشهای مختلفی را ابراز میدارند.
در آموزش کودکان و نوجوانان باید به نقش خود آنها توجه نمود و از آنها انتظار نداشت که حالت پذیرندگی داشته باشند و آنچه مربی میگوید بپذیرند و باید توجّه داشت که ادراک کودکان از خود و دیگران ابتدا سطحی است و با واقعیت وفق نمیدهد. مفهومِ زمان و مکان برای کودکان روشن نیست. اینگونه امور را کودکان و نوجوانان بتدریج فرا میگیرند.نکته اساسی در آموزش، توجه به تفاوتهای فردی در کودکان و نوجوانان است. در آموزش کودکان و نوجوانان باید توجه داشت که رشد عقلانی با حفظ مطالب و پذیرش آنچه ارائه میشود تفاوت دارد. همچنین تمرین و تکرار و تقلید، دلیل بر رشد عقلانی افراد نیست. باید بتدریج افراد را تشویق کرد که بصورت عقلانی با امور مختلف برخورد کنند.
دومین جنبه از کار فیلسوفان که در آموزش کودکان و نوجوانان میتواند موجبات رشد آنها را فراهم کند، روش برخورد فیلسوفان با مسائل و امور مختلف است. مربیان باید توجه کنند که یکی از فعالیتهای مهم فیلسوفان معرفی روشهای اساسی در برخورد به امور است.
بسخن دیگر؛ این فیلسوفان بودند که روشهای استقرایی و قیاسی را مطرح ساختند. منطق، بیان کننده اندیشههای اساسی فیلسوفان و اندیشمندان در برخورد با امور مختلف زندگی است.
آشنایی کودکان با امور جزیی و شناختن هر امر با استفاده از حواس و ذهن و تشکیل مفاهیم، مستلزم استفاده از روش استقرایی است. در عین حال باید توجه داشت که استقراء، زمینه قیاس را فراهم میکند. مطالعه موارد، وسیلة تعمیم مفاهیم کلی است. تشکیل مفاهیم کلی و تطبیق آنها بر موارد نیز در رشد عقلانی کودکان و نوجوانان تأثیر فراوان دارد. علاوه بر آشنایی به روش استقرایی و قیاسی باید کودکان را به روش حل مسئله نیز آشنا نمود.
اندیشیدن به معنای برخورد با موقعیت ناهنجار، غیر عادی و پیچیده است. در فرایند اندیشیدن ،فرد پس از برخورد به چنین موقعیتی در صدد مشخص نمودن مسئله یا مسائل موجود در موقعیت بر میآید و آنها را بصورت روشن و واضح بیان میکند. پس از بیان مسئله، باید به دنبال پیدا کردن راه حل یا راه حلها اقدام نمود. در این زمینه باید اطلاعات مرتبط با مسئله را جمع آوری نمود. در اینجاست که فرد اندیشمند از تجربیات شخصی، آراء و تجربیات دیگران، و از قدرت تخیل خود استفاده میکند و نسبت به حل مسئله اقدام مینماید. کودکان و نوجوانان را نیز میتوان با این روش یعنی روش حل مسئله آشنا نمود. بدون تردید سطح تجربیات و رشد کودکان و نوجوانان را باید در نظر گرفت.
جنبة دیگر کار فیلسوفان که در آموزش کودکان و نوجوانان باید مورد توجه مربیان باشد خصوصیات فکری فیلسوفان یا روح فلسفی است. خصوصیات روح فلسفی را میتوان تحت عناوین تردید منطقی، کنجکاوی، ژرف اندیشی، دید گسترده، سعه صدر، ترقی طلبی، وحدت شخصیت و طرفداری از ارزشهای انسانی مورد بررسی قرار دارد.پارهای از این خصوصیات را میتوان از طریق فعالیتهای کودکان و نوجوانان در نحوة تفکر آنها به وجود آورد یا تقویت نمود.
کودکان کنجکاو هستند. آنها سؤال طرح میکنند و میل دارند امور را بطور عمیق مطالعه کنند. آنها علاقه بدرک ارتباط امور دارند. کودکان علاقه دارند خود به حل مسئله خویشتن اقدام کنند . کودکان و نوجوانان میل دارند از تجربیات پدر و مادر و خواهران و برادران بزرگتر خود استفاده کنند. آنها بتدریج یاد میگیرند که در برخی از امور تردید بخرج دهند.
به این ترتیب کودکان و نوجوانان در جریان رشد در زمینههای مختلف با مسائلی روبرو میشوند از باب مثال، چرا بعضی افراد دروغ میگویند؟ چرا برخی افراد از آزار رساندن به دیگران لذت میبرند؟ چرا در برخورد با اندک ناملایمت عصبانی میشویم؟ چرا از کنترل عواطف خود عاجزیم؟ چرا در سازگاری با جمع دچار اشکال هستیم؟ چرا از درک امور ساده عاجزیم؟ چرا از نیروی تفکر در زندگی استفاده نمیکنیم؟ چرا قدرت پیش بینی نداریم؟ چرا در حل مسائل عاقلانه عمل نمیکنیم ؟ چرا با دیگران همکاری نمیکنیم؟
طرح این مسائل، زمینهای را فراهم میکند تا مربی از فرصتهای مناسب استفاده نماید و برخی از خصوصیات روح فلسفی را در کودکان و نوجوانان تقویت نماید.
بنظر ما در فرآیند رشد، مربیان میتوانند با استفاده از فعالیتهای خاص، روش معین و ویژگیهای فکری فیلسوفان به آموزش فلسفه به کودکان و نوجوانان بپردازند.
منابع تحقیق :
1. شریعتمداری، علی، اصول و فلسفه تعلیم و تربیت، انتشارات امیرکبیر، چاپ بیست و دوم، 1383.
2. شریعتمداری، علی، روان شناسی تربیتی، انتشارات امیر کبیر، چاپ سیزدهم، 1380.
3. شریعتمداری، علی، فلسفه _ مسائل فلسفی، مکتبهای فلسفی، مبانی علوم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ ششم، 1376.
4. s, Idn Rabertson, Types of thinking, 1999, Rautlege. New York
/س
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}